گزارشات و مطالب واحد:


ایثاروشهادت


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۰۶/۱۲



shahid2.png


صبح شروع عملیات با شهید زین الدین قرار داشتیم. مدتی گذشت اما خبری نشد.  داشتیم نگران می‌شدیم كه ناگهان یك نفربر زرهی، پیش رویمان توقف كرد و آقا مهدی  پرید بیرون. با تبسمی‌ بر لب و سر و رویی غبار آلود. ما را كه دید، خندید و گفت:  «عذر می‌خواهم كه شما را منتظر گذاشتم. آخر می‌دانید، ما هم جوانیم و به تفریح  احتیاج داریم. رفته بودم خیابانگردی ...» گفتم: «آقا مهدی . كدام شهر دشمن را  می‌گشتی؟» قیافه جدی‌تری به خود گرفت و ادامه داد: «از آشفتگی‌شان استفاده كردم و  تا عمق پنجاه كیلومتری خاكشان پیش رفتم. برای شناسایی عملیات بعدی.» سپس گردنش را  كمی‌ خم كرد و با تبسم گفت: «ما كه نمی‌خواهیم اینجا بمانیم. تا كربلا هم كه راه  الی ماشاء الله است.» 

(شهید مهدی زین الدین) 
منبع : راوی:محمد جواد سامی