گزارشات و مطالب واحد:
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا
تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۰۶/۱۱
(امامت از تو راضی باشد)
در يكى از روزها، يونس ابن عبدالرحمن در نزد امام مشغول مذاكره بود كه ناگهان گروهى
از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام علیه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس
العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود
و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و
در اين بين حضرت رضا علیه السلام سر
مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا
آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، يونس با
حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت
:
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى
كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا علیه السلام با ملاطفت
فرمود: غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها
اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و
ناراحتى وجود ندارد.
اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن
ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .
و از طرح و بيان آن مطالب
و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .
اى يونس ! هنگامى كه تو
دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛
و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين
گفتارى چه تاثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
يونس با فرمايشات حضرت
آرامش يافت .
(بحار الانوارالا
نوار: ج 2، ص 65، ح 5، به نقل از كتاب رجال كشّى)